parsaparsa، تا این لحظه: 16 سال و 5 ماه و 16 روز سن داره

پارسا مهربونه بابا ومامان و داداش پرهام

سلامی به گرمی تابستان 92

عزیزم، مامان روزای سنگین وسختی گذرونده،البته بیشتر از من بابا مرتضی مهربون سختی کشید،چون من فقط کار خوندن وامتحان دادن رو بر عهده داشتم،اما همه کارای سخت به دوش بابایی بود،از غذا پختن گرفته تا تمیز کردن خونه وسرچای مامانی واز همه مهمتر مرابق تو پسرم،واقعا نمیدونم چه جوری از بابایی تشکر کنیم(بابایی دوست داریم )،البته به تو حسابی خوش گذشت، چون برا اینکه خونه آروم باشه واسه من،عصرا تو پارک بودی و از دم غروب تا ساعت یک ودو هم خونه دایی وحسابی با بابایی بهت خوش میگذشت. گاهی با خودم فکر میکنم که این کارای فانتزی مثل وبلاگ و... شاید برا من سخت باشه وبیشتر به درد خانم هایی بخوره که میخوان سرگرم بشن ووقت خودشون رو یه جوری پر کنند نه ب...
18 تير 1392
1